دیشب سخت بود و وحشتناک، وقتی احساس واقعی شو به دوستم گفت!!
ولی درعوض امروز از صبح تا غروب تنهاش نذاشتم. حرف زدم، آرومش کردم، حرص خوردم و.....
با دوستش حرف زدم ولی فقط غرغر دوستم نتیجه اش بود.
به خاطر اون بود، ولی برام نقشه کشیده بود. من خرم از اول عروسک این بازی احمقانه و بچگانه شدم!!
حالم از سادگی خودم بهم میخوره، احمقم احمق!!