بهانه؟؟؟
دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۴ ب.ظ
این چندوقته بیش از حد خسته ام / بیش از حد بی حوصله و بهانه گیرم/ دوباره درگیر نمی دونم هاهستم / ولی از جنس دیگری.
نمیدونم باید چه تصمیمی گرفت!
دلم می خواد فرار کنم از همه ی آدم ها ؛ از همه ی دوستی ها ؛ از همه ی دلبستگی ها و وابستگی ها!!!!
ایکاش واسه یه ربع خدا رو میدیدم تا همه ی سوالامو ازش بپرسم، این روزها فقط خدا میتونه راه درست رو بهم نشون بده.
دلم برای خودم، برای سیاوش سال گذشته تنگ شده.
ایکاش یکی پیدا بشه و سیاوش رو بهم هدیه بده.
این روزها نه رستمی هست که راهنما و استادم باشه/ ونه جریره ای که عاشقش باشم/ ونه فرنگیسی که دوستش بدارم/ ونه خسرو و فرودی که امیدم باشند!! خالیم از آدم ها ؛ خالی!!!!
خدایا تو بمان
نمیدونم باید چه تصمیمی گرفت!
دلم می خواد فرار کنم از همه ی آدم ها ؛ از همه ی دوستی ها ؛ از همه ی دلبستگی ها و وابستگی ها!!!!
ایکاش واسه یه ربع خدا رو میدیدم تا همه ی سوالامو ازش بپرسم، این روزها فقط خدا میتونه راه درست رو بهم نشون بده.
دلم برای خودم، برای سیاوش سال گذشته تنگ شده.
ایکاش یکی پیدا بشه و سیاوش رو بهم هدیه بده.
این روزها نه رستمی هست که راهنما و استادم باشه/ ونه جریره ای که عاشقش باشم/ ونه فرنگیسی که دوستش بدارم/ ونه خسرو و فرودی که امیدم باشند!! خالیم از آدم ها ؛ خالی!!!!
خدایا تو بمان
- ۹۲/۰۵/۲۱