از این شهر سفر باید کرد
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۵۰ ق.ظ
اصلا نمی دونم باید چکار کرد؟ باید گذشت یا اینکه تا آخر داستان پیش رفت. ستاک میگه از وسط قصه بیا بیرون ولی اگر از پشت خنجر بخورم چی؟
عقل ناقصم میگه برو ببین تهش چی میشه! شاید دونفر همزمان میخواهند ازت انتقام بگیرن؛ از کسی که مثل خار مغیلان همیشه مابین آنها بوده، هرچند همیشه از دور مراقبشون بودم!
شایدم به قول حورا یه مثلث عشقیه! ولی نکته این جاست که من جایی تو این مثلث ندارم.
شخصیت من بیشتر شبیه همون دایره ایست که هیچ گوشه ای از اون دنج نیست وهمیشه حیران و سرگردانه!
اصلا خوبی به ما نیومده!!!!!!!
- ۹۲/۰۴/۲۶